غریبه ها

عشق . عاشقانه . عشق . عاشقانه

آروم را میامو تو  چاله های آب روی جاده قدم می ذارم  باد می زنه شالم رو ، روی کف جاده من جا می ذارم
وقتی زنجیر سردم می خوره به گردم یخ می کنم  دارم قلبمو با یه عالمه غم حمل می کنم
دارم میمیرم خودمم می دونم اما  می خوام به فردا یکم فکر بکنم
شاید فردا یه روز گرم باشه  شاید به جای تلخی زیر  زبون قند باشه  شاید نور آفتاب  به جای این باد سرد باشه شاید خنده ها به جای این اشک باشه   شاید  گل ها گل بدنو گل گلدون منم  روش برگ باشه  شاید اون برگرده بازم به زندگیم گل سبز بپاشه  شاید روی لباسم  با  دستاش عطر بپاشه  
آخ برمیگردم تو کوچمون ، مگه این باد سرد می ذاره این دل از سنگ وا شه  یعنی واقا باید زندگی من تو یه نامه تاشه   یعنی واقا رفتو این مونده جاشه ، آتیشم می زنه تو اون بارون اون حرفی که رو لباشه  خدا حافظ میلاد بذار این آخر کار ما باشه............

نوشته شده در یک شنبه 8 خرداد 1390برچسب:بارون , بارون میاد , غم , غریبه ها , غریبه , عشق , عاشق , تنها , احساس , عشق گمشده , پسرونه , تاریکی , وبلاگ عشق , تبادل لینک , میلاد , غم من, شعر,

ساعت 10:15 توسط میلاد| |


Power By: LoxBlog.Com